|
||
GMT+08:00 || 2009-05-05 11:00:47 cri |
dá |
v. 回復;回答;回報: (فعل): جواب دادن ، پاسخ دادن ، تلافی کردن 回答 جواب دادن 答謝 تلافی کردن ، تشکر کردن 主持人和來賓一問一答。 |
dǎ |
v. 用手或工具用力地擊: 1: (فعل) با دست یا افزار زدن ، کوبیدن 打鼓 ︱ 打鐵 طبل زدن ، کوبیدن آهن 不要打草驚蛇。 نباید گیاه را تکان دهید و مار را بترسانید. v. 打架;相鬥: 2: (فعل) دعوا کردن ، درگیر بودن 打人 کسی را کتک زدن 兩人打起來了。 دو نفر با یکدیگر زد و خورد کردند . v. 表示各種動作: 3 (فعل) نشانه حرکات گوناگون 打水 ︱ 打球 آب کشیدن ، توپ بازی کردن 請打開窗戶。 |
dà |
adj. 大: 1 :( صفت): بزرگ 大廣場︱ 力氣大 میدان بزرگ ، پرزور، نیرومند 外面風很大。 باد بیرون بزرگ است . adj. 排行第一的: 2 :(صفت) رتبه اول ، مقدم بر همه در رد و بندی 老大 مقام اول 他是我大哥。 |
dài |
v. 替;替換: 1(فعل): جانشین کردن 代替 ︱ 取代 جانشین کردن 代我向他問好。 از طرف من به ایشان سلام برسانید. n. 朝代;歷史的分期: 2 :(اسم) سلسله، دوره تاریخی 朝代︱ 古代 سلسله ، زمان باستانی 學習現代文學 مطالعه ادبیات معاصر n. 輩分: 3: (اسم ) ارشدیت در میان اعضای خانواده یا خویشاوندان 老一代 نسل سالمندان 四代同堂 |
dài 帶 |
n. 帶子;細長而軟的東西: 1 (اسم ) نوار ، تسمه ، بند 帶子 ︱ 係好鞋帶兒 نوار، بند کفش را بستن v. 攜帶;拿著: 2 :(فعل) همراه داشتن ، دست گرفتن 出門帶著證件。 وقتی بیرونی بروی ، کارت شناسایی را همراه بیاوری. n. 地帶;地區: 3:(اسم) منطقه، ناحیه 熱帶︱ 長城一帶 منطقه گرمسیری ، منطقه دیوار بزرگ چین v. 領;引著: 4:(فعل)راهمایی کردن ، هدایت کردن 帶領 ︱ 帶路 راهنمایی کردن ، هدایت کردن 帶學生參觀博物館。 |
dài |
v. 等待: 1:(فعل)انتظار کشیدن 等待︱ 整裝待發 در انتظار چیزی بودن، آماده و در انتظار حرکت بودن v. 對待;招待: 2: (فعل) برخورد کردن ،پذیرایی کردن 優待 به خوبی پذیرایی کردن 待客 پذیرایی کردن مهمان 以禮相待 |
dān 單 |
adj. 單獨;只有一個的: 1:( صفت)تنها ، یگانه 單身 ︱ 單衣 مجرد ، لباس نازک 單人間 اتاق یک نفره adj. 種類少;不複雜;缺少變化的: 2:(صفت) فاقد تغییرات ، انواع کم ، نا مرکب 單調 ساده ، یک نواخت 這件事很簡單。 این امر بسیار ساده است . adj. 奇數的: 3:(صفت)تک ، فرد طاق 單號︱ 單數 تعداد طاق ، شماره فرد 單日發車。 |
dàn |
conj. 可是;不過: 1:(حرف ربط) اما ، ولی ، منها 但是 اما ، ولی 這雙鞋不漂亮,但穿著很舒服。 این کفش زیبا نیست ، اما پا در آن خیلی راحت است . adv. 只;僅: 2:( قید )فقط ، تنها 但願 لفظی که هنگام امید به موفقیت کاری گفته می شود ، معادل آن شاالله 事情不但做完了,還做得很好。 |
dàn |
n. 鳥類等所生的卵: 1:(اسم)تخم تولید شده پرندگان 雞蛋︱ 鴨蛋 تخم مرغ ، تخم اردک 母雞一共下了20只蛋。 مرغ ها مجموع 20تخم گذاشتند. n. 形狀像蛋的東西: 2: (اسم ) چیزی به شکل تخم 臉蛋︱ 零蛋 |
dānɡ 當 當 |
adj. 相配;相稱: 1:(صفت )مساوی ، برابر 門當戶對︱ 實力相當 از لحاظ موقعیت اجتماعی و اقتصادی همطراز بودن ( برای ازدواج)، قدرت و توانایی دو چیز یا دو گروه یکسان بودن v. 掌管;擔任: 2:(فعل) بر عهده گرفتن ، تصدی مقام بودن 當政︱ 當家 زمامداری کردن ، خانه داری کردن 他在大學當老師。 او در دانشگاه به عنوان مدرس کار می کند v. 應該: 3:(فعل)باید ، شایسته 應當 باید 當辦就辦 کاری بایسته را انجام دهید . prep. 正當;正在: 4:(حرف ربط ) درست ، همین ، همان 當年 ︱ 當面道謝 همین سال ، حضور را از کسی تشکر کردن 當我趕到車站,車已經開了。 |
© China Radio International.CRI. All Rights Reserved. 16A Shijingshan Road, Beijing, China. 100040 |