CRI Online
 

F

GMT+08:00 || 2009-05-07 15:07:43        cri

fēi

Œv. 飛;在空中活動:

1: (فعل) پرواز؛ حرکت در هوا:

飛蟲

حشره بالدار

鳥飛走了

پرنده پرواز کرد.

飛機飛往法國。

این هواپیما به فرانسه پرواز می کند.

v. 像飛一樣快速行動:

2: (فعل) حرکت خیلی سریع، مانند پرواز:

飛快

بسیار سریع، به سرعت برق اسا

馬在草原上飛跑。

اسب در مرتع به سرعت باد می دود.

fēi

Œadj. 違背;不合於:

1: ( صفت) متخلف؛ مطابقت نداشتن:

非法 非禮︱非分

غیر قانونی | بی ادبانه | فراتر از حد خود

v. 認為不對;受到指責:

2: (فعل) مخالفت کردن؛ سرزنش کردن:

非難

سرزنش کردن، ملامت کردن

他的做法受到非議。

اقدام وی مورد سرزنش قرار گرفت.

féi

Œadj. 肥胖:

1: (صفت) چاق، قربه:

肥肉︱ 肥油

گوشت چربی | چربی کوشت

這只羊真肥。

این گوسفند خیلی قربه و گوشتالو است.

adj. (衣服等)寬大:

2: (صفت) بزرگ، گشاد(مانند لباس):

這件衣 服 有點肥。

این لباس کمی گشاد است.

fèi

Œn. 花銷的錢:

1: (اسم) هزینه، مخارج:

花費︱ 費用

مصارف | مخارج

到銀行交水電費。

پرداختن هزینه آب و برق در بانک

adj. 消耗得過多:

2: (صفت) مصرف، بیش از اندازه:

這種汽車太費油。

این خودرو زیاد بنزین مصرف می کند.

fēn

Œv. 分開;分離:

1: (فعل) جدا کردن؛ تقسیم کردن:

分離 分清是非

جدا کردن | حق را از ناحق تشخیص کردن

一個蘋果分成兩半。

یک سیب را دو قسمت کرد.

classifier. 計量單位名稱:

2: ( فن) واحد شمارش:

1小時等於60分。

یک ساعت معادل 60 دقیقه است.

1角錢等於10分。

یک جیائو برابر 10 فن است.

نک. fèn  ص. 80

fèn

Œn. 成分:

1: ( اسم) ترکیبات، مقدار:

水分︱ 糖分

میزان آب | میزان قند

牛奶含多種養分。

شیر مواد مغذی زیادی دارد.

n. 名位、責任、權利等的限度:

2: (اسم) حدود مقام، حق و وظیفه هر کس:

本分

وظیفه خود، وظیفه شناس

你做得有點過分。

تو بیش از حد عمل کرده ای.

 

نک. fēn  ص. 79

fēnɡ

adj. 多;富足:

(صفت) فراوان؛ غنی:

豐富 豐收

فراوان، غنی | محصول فراوان

豐衣足食。

خوراک و پوشاک فراوان داشتن

fēnɡ

Œn. :

1: ( اسم) باد:

颳風︱ 颱風

وزیدن باد | طوفان

風力不大。

نیروی باد قوی نیست.

adj. 像風一樣快:

2: ( صفت) تند مثل باد:

風行全國

در سراسر کشور رایج (شایع، متداول) بودن

Žn. 景象;景色:

3: ( اسم) منظره؛ چشم انداز:

風光

منظره، چشم انداز طبیعی

這裡風景優美。

اینجا دارای مناظر زیبا است.

n. 外在的姿態;風度:

4: (اسم) طرز رفتار و برخورد ظاهر:

風度

طرز رفتار و برخورد

作風

سبک، شیوه

Œn. 丈夫:

1: (اسم) شوهر:

夫婦

زن و شوهر

我的丈夫是個企業家。

شوهرم یک موسسه دار است.

n. 從事體力勞動的人:

2: (اسم) هجای سازنده اسم فاعل برای کسی که کار بدنی می کند:

漁夫

ماهیگیر

農夫在種地。

دهقان کشت می کند.

Œn. 衣服;服裝:

1: (اسم) لباس؛ پوشاک:

服裝︱ 制服

لباس | لباس متحدالشکل

他身穿便服

او لباس غیر نظامی می پوشد.

v. 吃(藥物):

3: (فعل) (دارو) خوردن:

服藥

دارو مصرف کردن

這種藥是內服的。

داروی خوراکی

Žv. 順服;低頭屈服:

3: ( فعل) تسلیم شدن؛ تن در دادن:

服從

اطاعت کردن، فرمان بردن

心服口服

کاملا و از ته دل متقاعد شدن

以理服人

با ذکر دلایل مردم را قانع کردن


1 2 3
اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید