CRI Online
 

L

GMT+08:00 || 2009-05-07 16:13:00        cri

lián

Œ v. 事物相合;結合:

1:(اسم)متحد شدن، یکی شدن

聯繫 聯歡

مرتبط ساختن، دور هم جمع شدن

聯名

دارای امضای مشترک

聯合國

سازمان ملل متحد

 n. 對聯:

2: (اسم) دو بیتی ، قرینه ای

春聯

دو بیتی قرینه ای مخصوص عید بهار

對聯

دو بیتی قرینه ای

liǎn

Œ n. 臉;某些物體的前部:

1: (اسم) چهره، صورت، قسمت جلوی چیزی

臉|門臉

شستشوی صورت،بخش جلوی  مغازه

臉上帶著笑容

لبخند روی صورت

 n.  臉上的表情:

2:(اسم) آشکار شدن احساسات درونی در چهره

臉色 溫和

چهره آرامی دارد.

他一下子就變了臉。

ناگهان رنگ چهره اش تغییر کرد.

liàn

Œ v.  練習:

1: (فعل) تمرین کردن

練筆

تمرین نوشتن

練字 練功夫

 تمرین خطاطی، تمرین ووشو

 adj. 經驗多;閱歷廣:

2:(صفت) مجرب، باسابقه

老練︱ 熟練

ماهرانه و استادانه

幹練

مجرب، ورزیده
liánɡ

adj. 溫度比較低:

(صفت): سرد، خنک

涼水︱ 涼風

آب سرد، باد خنک

天涼了。

هوا سرد شد

liánɡ

n.  糧食:

(اسم):غله

乾糧 口糧

خوراک، خواربار

糧 食

غله

liǎnɡ

Œ num. 二;兩個:

1:(شمارش) دو

條路 只手

دو راه، دو دست

بیست هزار

 num. 一些;表示不定的數目:

 2:(شمارش) قدری ، مقداری

説兩

من چند کلمه حرف می زنم.

過兩 天再説。

بگذار درباره این امر چند روز دیگر صحبت کنیم.

Ž classifer. 重量單位,五十克是一市兩:

3:(واحد وزن ) یک "لیان " معادل 50 گرم

یک لیان (50 گرم) طلا
liànɡ

Œ adj. 光線充足;有光澤:

1:(صفت) روشن ، تابان

روشنایی

亮光

نور

房間裏很亮不用開燈。

این اتاق پرنور است ، لازم نیست چراغ  روشن شود.

今晚的月亮又大又亮。

ماه امشب بسیار بزرگ و تابان است .

 v. 發出亮光:

2:(فعل) درخشیدن ، نور افشاندن

亮燈

روشن کردن چراغ

天亮了

هوا روشن شده است .

Ž v. 擺在明處;顯露出來:

2:(فعل) نشان دادن ، چیزی آشکار کردن

پا بر عرصه گذاشتن

亮證件

 نشان دادن کارت شناسایی

門衛亮 一下 進門卡。

او کارت ورودی اش را به نگهبان نشان داد.

liànɡ

v. 使溫度降低:

 (فعل):خنک کردن، پائین آوردن در جه هوا 

水太熱,要涼 一 下

آب داغ است، باید آن را خنک کنید .

杯茶。

من یک لیوان چای را خنک کردم.

liǎo

Œ v.  結束;完結:

1:(فعل) پایان یافتن، خاتمه دادن

這事已 經了了。

این امر پایان یافت

説起 話來沒完沒了。

حرف هایش تمام نمی شود.

 v. 用在"得"或"不"後,表示可能或不可能:

2:(فعل) ممکن و محتمل بودن

菜太多,吃不了。

غذا زیاد است، نمی توانیم این قدر غذا بخوریم.

這次他來不了。

این بار او نمی تواند بیاید. ممکن نیست بیاید.

這事辦得了

این امر شدنی است.

他興奮得吃不了飯。

او آنقدر خوشحال شده که نمی تواند غذا بخورد.

liào

Œ n. 材料:

1:(اسم) جنس، ماده

料︱

جنس چوبی، جنس پارچه ای

她 買了 一 塊衣 服 料子。

او یک قواره پارچه لباسی خرید.

 n. 有某種特定用處的東西:

2:(اسم) مواد مخصوص:

肥料︱調料

کود؛ ادویه، چاشنی

Ž v.  推測;估計:

3:(فعل) تخمین زدن، گمانه زنی

料想

تصور کردن

不出所料

خارج از تصور نیست.

料不 到會發 生 這種 事。

انتظار نداشت این طور بشود.


1 2 3 4 5
اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید