CRI Online
 

P

GMT+08:00 || 2009-05-07 17:42:27        cri

pí

n. 啤酒:

(اسم) آبجو:

啤酒肚

شکم آبجو(چاقی شکم از زیاد خوردن آبجو

啤酒花

گیاه رازک

這種啤酒味道很好

این آبجو خیلی خوشمزه است.

pián

便

adj. 價錢低:

(صفت) ارزان،کم بها:

便宜貨

کالاهای ارزان

這個超市的東西真便宜

کالاهای سوپرمارکت خیلی ارزان است.

piàn

Œn. 扁平而薄的東西:

1:(اسم)چیزی یهن و نازک:

唱片|明信片

صفحه گرامافون| کارت پستال

這是你的照片

این عکس شما است.

adj. 零星的;簡短的:

2:(صفت) بریده بریده؛ کوتاه :

片刻|片面

یک لحظه، یک دقیقه| یک طرفه، یک جانبه

只言片語

چند کلمه حرف، یک حرف و دو حرف

piāo

v. 浮在液體表面上;浮在水面上隨水或風移動:

(فعل) شناور بودن؛حرکت کردن روی مایه(در اثر باد یا آب):

漂流漂移

با جریان آب یا سیل رانده شدن

衣服漂在水面上

لباس در روی آب حرکت می کند.

piào

n. 車票;郵票:

(اسم) بلیت وسیله نقلیه؛ تمبر پستی:

車票郵票

بلیت اتوبوس| تمبر پستی

我要買公交月票

می خواهم بلیت ماهانه اتوبوس بخرم.

piào

adj. 好看;美麗:

(صفت) زیبا؛ قشنگ:

漂亮

زیبا، قشنگ

她長得很漂亮

او خیلی زیبا است.

你的字寫得真漂亮

خط تو خیلی زیبا است.

pǐn

Œn. 東西;物件:

1:(آسم)چیزی،شئی:

商品樣品

کالا| نمونه

中國重視食品安全工作

چین به کار مربوط به امنیت مواد غذایی اهمیت زیادی می دهد.

n. 事物的種類;等級:

2:(اسم)انواع و درجه، رتبه چیزی:

上品精品

درجه بالا| درجه عالی

商場裏的東西品種很多

تنوع کالاهای فروشگاه خیلی زیاد است

Žv. 辨別好壞;評定:

3:(فعل) چشیدن، مزه کردن، لب زدن؛ ارزیابی کردن:

品茶品味

چشیدن چای| چشیدن، مزه کردن

你來品一品這道菜

بیا این غذا را بچش.

pínɡ

Œadj. 表面高體相同:

1:( صفت)هم سطح بودن:

平地

زمین صاف و هموار

這條路很平,走著很舒服

این راه خیلی هموار است و پیاده روی بر آن آسان است.

adj. 均等;公正:

2:(صفت) برابر، مساوری، بی طرف:

平分公平

به طور مساوی تقسیم کردن| عادل، منصف

男女平等

تساوی حقوق زن و مرد

Žadj. 安定;平和:

3:(صفت)آرام؛ثبات:

平和

ملایم،آرام

心平氣和

آرام و آسوده،بدون تلاطم درونی

祝你一路平安

سفر به خیر! سفر خوش!

adj. 一般的;經常的:

4:(صفت)عادی، معمولی:

平常

عادی، معمولی

平民

مردم عادی، عامه مردم

他平時喜歡唱歌跳舞

او به آواز و رقص علاقه دارد.

pínɡ

n. 蘋果:

(اسم) سیب:

蘋果

سیب

我愛吃蘋果

من سیب دوست دارم.

pínɡ

n. 瓶子:

(اسم) بطری، شیشه:

啤酒瓶開水瓶

شیشه آبجو| بطری آب جوش

花瓶裏有許多花

در گلدان گل های زیادی هست.

pò

Œadj. 受損傷的;破爛的:

1:(صفت) شکسته، آسیب دیده؛ژنده:

襪子破了

جوراب سافه شکسته است.

杯子掉在地上摔破了。

لیوان به زمین افتاد و شکست.

v. 超出;破除:

2:(فعل) از میان برداشتن، نابود کردن، شکستن:

破格

قاعده را نقض کردن

破紀錄

رکورد شکنی

他又一次打破了世界紀錄

او بار دیگر یک رکورد جهانی ایجاد کرد.

 


1 2
اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید