CRI Online
 

Z

GMT+08:00 || 2009-05-12 18:04:18        cri

zhí

uadj. 不彎曲;直:

1:(صفت) راست؛ مستقیم:

筆直|平直

راست  | صاف و راست

他直起身子休息了一會

او پشت خود را راست کرد و کمی استراحت کرد.

vadj. 爽快;坦率:

2:(صفت) بی پرده؛ صادقانه:

正直

درستکار

直性子

بی پرده، راست گو

他是個心直口快的人

او آدمی صریحی است.

wadv. 直接;一直:

3:(قید)  مستقیما؛ همواره:

直達|直接

مستقیما رسیدن |  مستقیما

一直往前走

مستقیما به جلو رفتن

會議一直開到晚上才結束

جلسه تا شب به پایان رسید.

zhǐ

adv. 僅僅;除此之外沒有別的:

(قید)  تنها؛ فقط:

只要

تنها در صورتی

只知道這些

فقط این چیزها را دانستن

只許你們兩個去

فقط شما دو نفر اجازه دارید بروید.

نک.zhī ص. 468

zhǐ

n. 紙;報紙:

(اسم)  کاغذ؛ روزنامه:

紙張|報紙

کاغذ | روزنامه

訂一份報紙

سفارش دادن یک نسخه روزنامه

包裝紙應該回收

کاغذ بسته بندی باید پس گرفته شود.

zhǐ

un. 手指:

1:(اسم)  انگشت:

無名指

انگشت بنصر

指頭

سر انگشت

屈指可數

انگشت شمار

vv. 對著;指向:

2:(فعل)  نشان دادن؛  اشاره کردن:

指向|指著前方

نشان دادن  |  به جلو اشاره کردن

他用手指了指黑板

او با دست به تخته سیاه اشاره کرد.

wv. 點明

3:(فعل)  اشاره کردن:

指點

اشاره کردن

指明

نصیحت کردن، راهنمایی کردن

請多指教

لطفا ما را راهنمایی کنید. لطفا به ما رهنمود بدهید.

xv. 仰仗;依靠:

4:(فعل)  تکیه کردن؛ متکی بودن:

指望

انتظار داشتن، توقع داشتن

不能只指望一個人。

نباید تنها به یک نفر متکی بود.

得冠軍全指著你啦

امید قهرمانی تنها به شما وابسته است.

zhì

uv. 到:

1:(فعل) آمدن، رسیدن:

至此

تا به اینجا

時至今日

تا امروز

從古至今都是這樣的

از گذشته تا امروز این طور بوده است.

vadj. 達到極點的;最好的:

2:(صفت) به حد اعلا رسید، بهترین:

至理名言

سخنان معروف، جملات قصار

至親好友

خویشاوندان صمیمی و دوستان خوب

他們倆是至交

آنها دوست صمیمی هستند.

wadv. 最;極:

3:(قید) ترین؛ مطلقا:

至高無上

بسیار رفیع و عالی

至少

دست کم، حداقل

記住這一點至關重要

حفظ کردن این نکته فوق العاده مهم است.

zhì

un. 要有所作為的意願或決心:

1:(اسم)  اراده، عزم راسخ، همت:

志氣

همت بلند

志向

آرزو، همت، آرمان

我們是志同道合的朋友

 ما دوستان دارای هدف مشترک هستیم.

vn. 記事的文字:

2:(اسم) یاداشت:

日誌

دفتر ثبت وقایع روزانه

這本書名叫《三國志》

اسم این کتاب "تاریخ سه کشور" است. (نام یکی از آثار ادبی کلاسیک چین)

zhì

uv. 做;造:

1:(فعل) ساختن؛ درست کردن؛ تهیه کردن:

定制

تهیه چیزی را سفارش دادن

製圖

نقشه کشی

這是一件複製品

این یک بدل است.

vv. 強力管束、限定:

2:(فعل) محدود کردن، کنترل کردن:

管制

کنترل کردن، زیر نظر داشتن به زور

克制

خودداری کردن

飲食要有節制

در خوردن و نوشیدن باید میانه رو بود.

wn. 制度;準則:

3:(اسم)  سیستم، نظام؛ قواعد:

法制

نظام قانونی (حقوقی)

學制

نظام تحصیلی

學制是三年。

نظام تحصیلی سه سال است.

zhì

uv. 整治;管理:

1:(فعل) اداره کردن، حکومت کردن؛ سازماندهی کردن:

治國

کشور داری

自治區

منطقه خودمختار

她治家有方

او برای اداره خانه روش خوبی دارد.

vv. 醫療;治療:

2:(فعل) درمان کردن؛ معالجه کردن:

治療

درمان کردن

治感冒的藥

دارو برای درمان سرما خوردگی

他能治好這種病

او می تواند این بیماری را درمان کند
zhōnɡ

un. 中間;跟四週、上下一樣遠:

1:(اسم)  وسط، محلی که با اطراف بالا و پائین فاصله یکسان دارد:

居中

مرکز

中心

مرکز

院子正中有棵蘋果樹

در وسط حیاط یک درخت سیب وجود دارد.

vn. 裏面:

2:(اسم)  درونی :

家中

در خانه

心中

در دل، در قلب

這是一所空中漢語學校

این یک مدرسه رادیویی برای آموزش زبان چینی است.

wn. 性質、等級在兩端之間:

3:(اسم)خصلت و درجه آن در میان و دو انتها است: 

中級|中間

متوسط  |  وسط

孩子已經上中學了

کودک در دبستان درس می خواند.

xn. 指中國:

4:(اسم) چین:

古今中外

چینی و خارجی

中西結合

تلفیق چینی و فرنگی

中醫是中國的傳統醫學

طب چینی طب سنتی کشور چین است.

نک. zhònɡ ص 479

zhōnɡ

un. 鐘;計時用品:

1:(اسم) ساعت:

時鐘|鐘錶

ساعت  |  ساعت

座鐘

ساعت رو میزی

vn. 指時刻:

2:(اسم) ساعت (زمان):

三點鐘

ساعت سه

鐘點

 ساعت

你十分鐘之後再來

ده دقیقه دیگر دوباره بیا.

wn. 鐘,金屬製造的響器

3:(اسم) ساعت، اشیای صدادار تهیه شده از فلز:

鐘樓

برج ناقوس

鐘聲響了 12

ناقوس 12 بار به صدا در آمد.

xv.(情感等)集中;專注:

4:(فعل) متمزکز کردن؛ متوجه شدن عواطف و غیره :

鍾愛

 شیفتگی

鍾情

عمیقا عاشق شدن

他們倆一見鍾情

آنها با یک نگاه عاشق یکدیگر شدند.


1 2 3
اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید