شاهزاده ای قصد ازدواج دارد اما نمی داند چطور می تواند همسری مناسب برای خود انتخاب کند. او از فردی خردمند کمک می خواهد تا سزاوارترین دختر چین را برای همسریش بیابد. مرد خردمند از شاهزاده می خواهد تا دختران شهر را به یک مهمانی دعوت کند. شاهزاده به هر دختر یک بذر گل می دهد و به آن ها می گوید هر کس که بهترین و زیباترین گل را پرورش دهد با من ازدواج خواهد کرد. در میان دختران، دختر خدمتکار قصر که دلباخته شاهزاده بود و از قضا زیبارو هم نبود، یک بذر گل از شاهزاده می گیرد. پس از سه ماه روز موعود فرا می رسد. دختران باید گلدان های پر گل خود را به شاهزاده نشان می دادند. اما بذر گلدان دختر خدمتکار اصلا شکوفا نشده بود. با این حال دخترک با گلدان خالی نزد شاهزاده می رود و ...
ادامه داستان را همین جا بشنوید!