در روزگاران بسیار قدیم در چین باستان دو امپراتوری به نام های "چین" و "لو" وجود داشت. امپراتوری چین بسیار قوی تر از امپراتوری لو بود برای همین امپراتوری چین تصمیم گرفت به امپراتوری لو حمله کند. در این میان قهرمانان لو تصمیم به ایستادگی گرفتند. در میان آن ها مردی بود که زائوگویی نام داشت. او به نزد امپراتوری رفت و پرسید؛ شما به پشتوانه کدام مساله می خواهید به میدان جنگ بروید و در مقابل امپراتوری چین مقاومت کنید، امپراتور گفت، من همیشه ساده زندگی کرده ام و مردم هم می بینند، برای همین مردم می آیند و همراهم می جنگند. زائوگویی گفت: درست است، اما این ها کافی نیست!
ادامه داستان را همین جا بشنوید...